-
زندگی زیبای من
سهشنبه 30 مهرماه سال 1392 23:59
زندگی معلم بزرگی است. درس هایی می آموزد که در هیچ کتابی نیست و در هیچ دانشگاهی تدریس نمی شود. آنها که به کتاب ها و نوشته ها بسنده کردند و مغرور شدند از درس های بزرگ زندگی محروم شدند و بسیار آسیب دیدند. زندگی می آموزد که شتاب نکن. زندگی می آموزد چیزهایی که می خواهی به آنها برسی وقتی دریافتشان می کنی می بینی آنقدر هم که...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 23 فروردینماه سال 1392 00:28
مرا باور کن ... همانطور که هستم... رنگ خودم ! و مرا آنگونه بخواه که ترسیم شده ام ... ساده ساده ! این دل کوچکم می شکند وقتی ... از باورهای غلط جامه می بافی و به زور بر تنم می کنی ! آهسته فرو می ریزم ... با صدایی بلند .
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 23 دیماه سال 1391 00:34
اِسمـهـآے مـَجـآزے، تَصوـیـرهـآے مـَجـآزے مٌشـَפֿـَصـآتــ مـَجـآزے وَ . . . בر بیـטּ ایـטּ هَمـﮧ چـیــزـهـآے مـَجــآزے ، تـَنـــهـآ یــڪ چیـــــز פـَـقیــــقـَـتــ בآرَב : تـَטּـهـآیــے مَـــטּ و تــــو !!!
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 15 دیماه سال 1391 01:01
ادعـــــــــای عشــــــــــق می کنیـــم ولی فـــــــــــرامــــــــــوش کــــــــــــرده ایــــم رنـــــــــــــگ چشمــــان مادرمان را ...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 14 دیماه سال 1391 00:36
این قطار به هیچکجا نمیبرد تو را پیاده شو! ما در شهرِ اسباببازیها زندهگی میکنیم.
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 14 دیماه سال 1391 00:35
میگویند دلتنگت نباشم! خدای من... انگار به آب میگویند "خیس نباش"!!
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 8 دیماه سال 1391 22:55
دوســـت داشــتـــن را نـهـ مـی نـویـسـنـد ، نـهـ مـیـگـویـنـد ؛ ثـــــــآبـــــــت مـی کـنـنـد . . . !!!
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 3 دیماه سال 1391 00:24
هیچ حرفی بهتر از سکوت پیدا نمی کنم ... نگاهم اما ... گاهی حرف می زند ، گاهی فریاد می کشد ... و من همیشه به دنبال کسی می گردم که بفهمد یک نگاه خسته چه می خواهد بگوید ...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 29 آذرماه سال 1391 00:34
مــــیـدانــــــی ؟ همه را امـــتــحــــان کــــــــــــــرده ام ! قرص خــــواب و مـسکن روانـشـنــــاس خــــنـــده هـای زورکــــی . . . هـنـدزفـری تـوی گـوش و گــــریــه کـردن ســــیـگــــــــــــــار و مــشــروبـــــــــــ . . . دوســتـــــــــــان جـــــدیــد . . . دل من این حـــــــــرفـهـا حـــالـیـش نـمیشود ! تو...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 27 آذرماه سال 1391 01:00
از همین تریبون میخوام از کسانی که به خانم ها گواهینامه رانندگی اعطا میکنند تشکر کنم چون موجبات خنده و تفریحات سالم ما رو فراهم میکنندD:
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 10 آذرماه سال 1391 22:50
آنان که دوست پسر ندارند آنان که دوست دختر ندارند آنان که شوهر ندارند آنان که زن ندارند آنان که اصلا هیچی ندارند . . . . . . . . . . . خوشبختانه یه آرامشی دارند که تمام اونایی که همهء اینا رو دارند عمرا بتونن داشته باشن . . .
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 9 آذرماه سال 1391 23:16
شعر ، ردیف وقافیه نمی خواهد ! بوی آغوش تو ، هر دیوانه ای را شاعر می کند….!!!!
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 9 آذرماه سال 1391 23:16
از تــــو چه پنهان ، گاهی آنقدر خواستنی می شوی که شروع می کنم به شمارش تــک تــک ثانیه ها برای یک بار دیگر رسیدن ، به تـــــــــــو …
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 9 آذرماه سال 1391 00:02
درد مـــن، چشمانـــی بـــود کـــه بـــه مـــن " اشـــک " هدیـــه میـــداد و بـــه دیگـــران " چشمـــک " ..........!
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 9 آذرماه سال 1391 00:01
وقتی به خانه برگشتی لبخندت را کنار گلدان پشت پنجره بگذار باران دلتنگ نگاه توست امشب تو باران من باش و بر من ببار
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 3 آذرماه سال 1391 02:15
اگه دیدے طرف مقابلت بآهآت رآه نمیآد ؛ شڪ نڪن خسته است . . . چوטּ دآره بآ یڪے دیگه چهآر نعل مـے تآزه...!
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 3 آذرماه سال 1391 02:14
عشق، چیز عجیبی نیست همین است که تو دلت بگیرد و من ؛ نفسم ... !
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 29 آبانماه سال 1391 00:28
لحظه ی دیدار نزدیک است باز من دیوانه ام ، مستم باز می لرزد ، دلم ، دستم باز گویی در جهان دیگری هستم های ! نخراشی به غفلت گونه ام را ، تیغ... های ، نپریشی صفای زلفکم را ، دست و آبرویم را نریزی ، دل ای نخورده مست لحظه ی دیدار نزدیک است”
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 13 آبانماه سال 1391 00:19
زیاده خواه نیستم ! جاده ی شمال... یک کلبه ی جنگلی... یک میز کوچک چوبی با دو تا صندلی... کمی هیزم.. کمی آتش.. مه جنگلی... کمی تاریکی ِ محض.. کمی مستی... کمی مهتاب.. و بوی یـار.. و بوی یـار.. و بوی یـار ...! تـو باشی مـن باشم و ...هــی ! دنــیـا هم ارزانی خودشان!...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 13 آبانماه سال 1391 00:19
خودمان راباکلمه ی *تا قسمت چی باشه* گول نزنیم. قسمت اراده ی منو توست .............
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 29 مردادماه سال 1391 23:57
تنها نشسته ام... چای مینوشم، و بغض می کنم! هیچکس مرا به یاد نمی آورد! این همه آدم، روی کهکشان به این بزرگی! و من... حتی آرزوی یکی نبودم...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 9 تیرماه سال 1391 01:28
خدایا : هرگز نگویمت که بیا ... دست من بگیر ! عمری گرفته ای . مبادا رها کنی ! ...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 9 تیرماه سال 1391 01:27
آدمها، غــمهایشان را پُک می زنند! تا ریه هایشان زندگی را کـم بیاورد؛ و شرعی ترین خودکشی را تجربه کنند!!
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 9 تیرماه سال 1391 01:27
آدمها، غــمهایشان را پُک می زنند! تا ریه هایشان زندگی را کـم بیاورد؛ و شرعی ترین خودکشی را تجربه کنند!!
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 7 خردادماه سال 1391 02:19
اینکه یواشکی دلتنگش باشی ... خیلی بهتر از اینه که بهش بگی و هیچ جوابی نگیری ...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 4 خردادماه سال 1391 00:58
آدمها دق می کنند و یادشان می رود این را به دیگران بگویند. آدمها دروغ می گویند و یادشان می رود جمعش کنند . آدمها سگ می شوند و یادشان می رود پاچه را ول کنند! آدمها تصمیم می گیرند و یادشان می رود عقل ندارند! آدمها می روند و یادشان می رود بگویند به کجا؟ آدمها می روند و یادشان می رود برگردند. "و آدمها هیچ وقت آدم...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 29 اردیبهشتماه سال 1391 23:03
این روزهـــــــــا عجیب دلم بچــــگی میخـــــواهــــــد خستــــه ام...! یک قلم لطفـــا....؟! میـــــخواهم خـــــــودم را خطــــ خطــــی کنــــــم!
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 29 اردیبهشتماه سال 1391 23:03
چــه بــــر سر عشــــــق آمــــد ...؟ کـــــــه از افسانــــه هـــــــــا ..... رسیـــد بــــه صفحـــه حــــوادث روزنـــــامه هـــــا...؟
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 20 اردیبهشتماه سال 1391 00:15
همین مسیر را مستقیم بروی میرسی به دو راهی یک راه به من ختم می شود ، آن دیگری به ختم من . . .
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1391 01:20
باید عاشق باشی تا بفهمی نگاه سرد یعنی چه دست سرد یعنی چه حرف سرد یعنی چه در مقابل دوستت دارم گفتنت ، سکوت سرد یعنی چه باید عاشق باشی تا بفهمی گرمای حرف و نگاه و دستت وقتی به سرمای او برخورد میکند چگونه روزگارت بخار میشود قطره ای میشود