-
ارزش زمان
جمعه 2 اردیبهشتماه سال 1384 23:18
برای فهمیدن ارزش ده سال :از زوج های تازه طلاق گرفته بپرس برای فهمیدن ارزش چهار سال:از فارغ التحصیلان دانشگاه بپرس برای فهمیدن ارزش یک سال :از دانش آموزی که در امتحانات آخر سال رد شده بپرس برای فهمیدن ارزش نه ماه :از مادری که نوزاد مرده به دنیا آورده بپرس برای فهمیدن ارزش یک ماه :از مادری که نوزاد زودرس به دنیا آورده...
-
تقدیم به عشق همیشگی خودم
پنجشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1384 00:02
این هم یه شعر ناز از احمد رضا نبی زاده: اگه من شاخه خشکم نفس سبز یه برگی اکه من شیشه ماتم تو تلنگر تگرگی اگه من حسرت خاکم دعوت شرشر آبی اگه من خسته زه رفتن تو برام بال شتابی اگه نوحم تویی عمرم اگه صبرم تویی ایوب تو صدایی من سکوتم تو طلوع ای من شب آلود عشق تو یه سر نوشته بوی تو بوی بهشته خدا اسمتو تو قلبم با ذوست دارم...
-
تقدیم به لیدا عزیزم
چهارشنبه 31 فروردینماه سال 1384 02:29
شعر ارسالی توسط دوست عزیزم حامد : باران می شوم ودر خود می بارم. خورشید می شوم ودر خود می تابم. سبز می شوم ودر خود می رویم. باد می شوم ودر خود می وزم. خاک می شوم ودر خود فرو می افتم. شب می شوم وبر خود سایه می افکنم. عشق می شوم ودر تنهایی خود می گریم.
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 27 فروردینماه سال 1384 13:55
سلام دوستان عزیز به وبلاگ ادبی راز عشق خوش آمدید امیدوارم از وبلاگ من خوشتون بیاد فقط عزیزان بازدید کننده نظر فراموشتون نشه؟!!!!
-
فقط تو می فهمی
جمعه 26 فروردینماه سال 1384 05:39
فقط تو می فهمی که دوری یعنی چی . فقط تو هستی که با واژه های رنگی بهترین تابلوی نقاشی را در افکارم ترسیم می کنی و برای دو پرنده عاشق آشیانه می سازی . بدون که زندگی بی تو لذتی نداره .
-
تقدیم به عشق همیشگی خودم
پنجشنبه 25 فروردینماه سال 1384 02:22
شعرغریب آشنا از گوگوش : تواز شهرغریب بی نشونی اومدی تو با اسب سفید مهربونی اومدی تو از دشتای دورو وجادههای پرغبار برای هم صدایی هم زبونی اومدی تو از راه می رسی پر از گردو غبار تموم انتظار میاد همرات بهار چه خوبه دیدنت چه خوبه موندنت چه خوبه پاک کنم غبارو از تنت غریبه آشنا دوستم دارم بیا منو همرات ببربه شهر قصه ها بگیر...
-
تقدیم به عشق همیشگی خودم
چهارشنبه 24 فروردینماه سال 1384 02:15
این هم شعر عاشقم از امیر شاملو : من عاشق تو هستم من تورو می پرستم یه عمره عاشقانه به انتظار نشستم تو ماه آسمونی فرشته زمینی برای قلب خستم تو راه آخرینی بی تو گل وا نمی شه دردم دوا نمی شه دلم تا دنیا دنیاست از تو جدا نمی شه عاشقم من دنیای من تویی تو عاشقم من رویای من تویی تو ای که بی تو شبم سحر نمی شه عاشقم من عاشقم من...
-
تو که نیستی....
دوشنبه 22 فروردینماه سال 1384 02:19
تو که نیستی تا ببینی گریه های هر شب من با حضور عاشق تو چه عجیبه گریه کردن تو که نیستی تا ببینی قلب آسمون شکسته جامعه تا صبح قیامت من و این پاهای خسته
-
استاد بودن
یکشنبه 21 فروردینماه سال 1384 03:35
اگر استاد فیزیک بودم ، نام تو را در فرمول عشق جای می دادم ... اگر استاد شیمی بودم ، با نام تو عناصر نا شناخته زندگیم راکشف می کردم ... اگر استاد خوشنویسی بودم ، نام تو را در تنهایی قلبم جای می دادم ... اگر استاد جغرافیا بودم ، نام تو را در قلۀ کوه حک می کردم ... اگر استاد زبان بودم ، به تو می گفتم : ...I love you
-
ای عزیزتر از جانم ....
یکشنبه 21 فروردینماه سال 1384 03:32
ای عزیزتر از جانم .... من بی تو عین زمستانم ، سردسرد ، بی روح و زرد ... بی تو کویرم ، خشکسالم ، درختی بی برگم .. من با تو سراپا شوقم ، عشقم ، امیدم ، لبخندم ..بی تو من اشکی بی پایان ... بی تو غروب دلگیرم ، پرستوی بی بال و پرم ، بلکه خزان و زردم .. بی تو ، من افسانه ای دردناکم ، ستاره ای خاموشم ... بی تو من بارانی...
-
روی سکوی کنار پنجره...
یکشنبه 21 فروردینماه سال 1384 03:15
اینم یه شعر قشنگ از سیاوش روی سکوی کناره پنجره همه شب جای منه چند ورق کاغذ و یک دونه قلم همیشه یار منه کاغذای خط خطی از کنار در باز پنجره میپرن توی کوچه سر حال از اینکه آزاد شدن نمی دونن که اسیر دل سنگ باد شدن دیگه بیداری شب عادتمه همدم سکوت تنهایی من تیک تیک ساعتمه حالا من موندم و یک دونه ورق که اونم از اسم تو سیاه...
-
قصه دل...
یکشنبه 21 فروردینماه سال 1384 03:11
قصه دل ز عشق پر آتش قصه ای گویدت بسی دلکش گر ندانی ملامتش کم کن سخن عشق عاشقان را خوش
-
اندیشیدن....
یکشنبه 21 فروردینماه سال 1384 02:50
من به چشمان تو می اندیشم و به تکرار هزاران دست که تو را می نوشند من به چشمان تو می اندیشم و به شهری که تو را با همه خوبی هات به چراغان دروغین شبانش بخشید و به دستان تو آموخت که تسلیم شوی من به تکرار تو می اندیشم و به غمبارترین لحظه ی خویش که شکستی در من و شکستم در خویش .
-
چشم یا گوش؟!
یکشنبه 21 فروردینماه سال 1384 02:45
به این عقیده نزدیک می شوم که مردان از راه چشم عاشق می شوند و زنان از راه گوش ! اما کدامیک پایدارتر است و یا کدامیک معیار مناسب تری ؟! کدام راه به شناخت روح آدمی نزدیک است ؟ چشم ؟ یا گوش ؟ مکمل این دو شاید زیباتر باشد !
-
رازعشق
شنبه 20 فروردینماه سال 1384 13:38
رازعشق عشق یعنی لحظه های التهاب عشق یعنی لحظه های ناب ناب عشق یعنی قطره و دریا شدن عشق یعنی دیده بر در دوختن عشق یعنی در فراقش سوختن
-
یکی بود یکی نبود
شنبه 20 فروردینماه سال 1384 04:39
شعر نا ز طاق کبود از راما : زیر این طاق کبود یکی بود،یکی نبود مرغ عشقی خسته بود که دلش شکسته بود اون اسیر یه قفس شب و روزش بی نفس همهء آرزوهاش پر کشیدن بود و بس تا یه روز یه شاپرک نگاشو گوشه ای دوخت چشمش افتاد به قفس دل اون بد جوری سوخت زود پرید روی درخت تو قفس سرک کشید تو چشم مرغ اسیر غم دل تنگی رو دید دیگه طاقت...
-
آخر عشق
شنبه 20 فروردینماه سال 1384 03:38
دستت را به من بسپار تا گرمی آن وجودم را پر کند... گوشَت را به من بسپار تا زمزمه عشق را در آن جاری کنم... شانه ات را به من بسپار تا آن را تکیه گاه تنهایی کنم... قلبت را به من بسپار تا آن را در هاله ای از نور نگهداری کنم... صدایت را به من بسپار تا مهربانیت را تدریس کنم... چشمهایت را به من بسپار تا گذرگاه عشق را در آن...
-
گل لاله
شنبه 20 فروردینماه سال 1384 03:26
گل لاله گل لاله نجابت از تو می باره بمیرم ساقتو کی چید که رنجیدی چنین واره گل لاله گل ساده گل سنگین و افتاده تو دشت خشک و بی بارون تو رو می بینم آواره ای گل ساقه شکسته ای پریشون درد تو درد من نداره درمون اگه ابر آسمون بر تو بخیل کاش که از چشمای من بباره بارون گل درد رنجتو با تنم یکی کن تن من فدای تو ای گل دل خون گل...
-
دو تا گل یاس
شنبه 20 فروردینماه سال 1384 03:24
2 تا گل یاس دیدم. کنارهم، سرهاشون رو به سمت هم خم کرده بودند و عالمی داشتند. انگار که می گفتند ما خوشبخت ترین گلهای یاس این دیاریم. عطرشون هر عابری رو مست می کرد. نشستم جلوشون انگار که می خندیدند از این باهم بودن. بهشون گفتم بهتون حسودی می کنم واسه اینکه من مدتهاست اشکای گل یاسم رو نمی بینم. بوی عطر و عشقش توی زندگیم...
-
عشق حقیقی
شنبه 20 فروردینماه سال 1384 03:08
عشق عشق می آفریند. عشق زندگی می بخشد. زندگی رنج به همراه دارد. رنج دلشوره می آفریند. دلشوره جرات می بخشد. جرات اعتماد به همراه دارد. اعتماد امید می آفریند. امید زندگی می بخشد. زندگی عشق می آفریند. عشق عشق می آفریند .
-
سفر بی انتها
شنبه 20 فروردینماه سال 1384 03:07
گل بارون زده من / گل یاس نازنینم می شکنم؛پژمرده می شم / نگذار اشکاتو ببینم ای گل شکسته ساقه / گل پرپر که به یاد / هجرت پرنده هایی توی بغض مبهم چشمات می بینم که به فکر یه سفر به انتهایی