خدایا!!!!!!از تو دلگیرم ؛به قولت وفا نکردی .....گفته بودی حق انتخاب دارم!پس چرا انتخابم در آغوش دیگریست؟؟؟!!!!!؟؟؟؟؟
در خیاطخانه ی اقیانوس رخت عروسی می دوزند . .بر قامت تو . . از اشکهای من.
همیشه مادرم میگفت: "رفت و آمد "
اما نه مادر،
اینبار
رفت و نیامد ...
بگذارتا شیطنت عشق چشمان ترا به عریانی خویش بگشاید.
هرچند آنجا جزرنج و پریشانی نباشد.
اما کوری را به خاطر آرامش تحمل نکن
داستان عشق بازی نسل امروز....
داستان خواستن یکدیگر نیست....داستان نخواستن یکی دیگر است.....!!!!!
مدتها ...کمی آنطرف ترحوالی جاده های انتظارچشم به راهت بودم .... نمیدانمراهت طولانی بودیا صبرم اندککه کم آوردم ...
برایم سیگاری آتش بزن ؛میان لب هایم بگذار ،و دور شو . . .پر از باروتم ! . . .
فقط چند قدم ،
مانده بود برسم به تو . . .
اگر این خواب
ادامه داشت ! ...
تــنهـــ ــا نــشستــ ــهاے ,
چـــ ــاے مے نـــوشے ،
و بــ ــغـــض مے کــنے ،
هیــ ــچ کــ ــس تــ ــو را بــ ــه یـــاد نـــ ـمــےآورد !!!!
ایــ ــن هـــ ــمــه آدمـــ ـــ روے کــهکــشـــ ــان به ایـــ ــن بــ ــزرگے ؛
و تـــ ــو ...
حــــ ــتــے آرزوے یــ ــکے نـــبــ ــودے ...