لحظه ی دیدار نزدیک استباز من دیوانه ام ، مستمباز می لرزد ، دلم ، دستمباز گویی در جهان دیگری هستمهای ! نخراشی به غفلت گونه ام را ، تیغ...های ، نپریشی صفای زلفکم را ، دستو آبرویم را نریزی ، دلای نخورده مستلحظه ی دیدار نزدیک است”