کیسه ی کوچک چای تمام عمر دلباخته ی لیوان شدولی هر بار که حرف دلش را می زد صدایش توی اب جوش می سوخت .کیسه ی کوچک چای با یک تکه نخ رفت ته لیوان .
حرف دلش را اهسته گفت ...لیوان سرخ شد
آفرینخیلی قشنگ بود
آفرین
خیلی قشنگ بود