من می خوام از تو چشات غربت شبها رو ببینم
من می خوام از رو لبات سرخی گلها رو بچینم
من می خوام با دل خستم غم و از دلت برونم
من می خوام که تا همیشه تا ابد با تو بمونم
من می خوام عطر صدات رو به یه باغ گل ببخشم
من می خوام مثل ستاره توی شبهات بدرخشم
من می خوام یه فصل تازه واسه تو هدیه بیارم
من می خوام شوق بهارو به خزونت بسپارم
من می خوام حرمت عشقو از پرنده ها بپرسم
من می خوام رو قله عشق با تو از هیچی نترسم
سلام منظورم نفهمیدی این شعر برایه شما نبود به خودت نگیر
دریا باش که اگر کسی سنگی به سویت پرتاب کرد
سنگ غرق شود نه آنکه تو متلاطم شوی...
داشتم به بایگانی سال ۸۴ سری میزدم.و نظرات رو نگاه میکردم .گفتم سری بزنم