به تو می اندیشم!
ای سراپا همه خوبی،
تک و تنها به تو می اندیشم!
همه وقت
همه جا
من به هر حال که باشم به تو می اندیشم!
تو بدان این را
تنها تو بدان
تو بیا،
تو بمان با من تنها تو بمان.
جای مهتاب به تاریکی شب ها تو بتاب
من فدای تو به جای همه گلها تو بخند
اینک این من که به پای تو در افتادم باز.
ریسمانی کن از ان موی دراز
تو بگیر
تو ببند
تو بخواه
پاسخ چلچله ها را تو بگو
قصه ابر هوا را تو بخوان
تو بمان با من تنها تو بمان
در دل ساغر هستی تو بجوش
من همین یک نفس از جرعه جانم باقی ست
آخرین جرعه این جام تهی را تو بنوش
شعر از :
فریدون مشیری
سلام دوسته گلم زیبا قلم زدی قلمت همواره سبز شادم از مهرت کاش شایسته ی ان باشم .....خوشحال میشم دفتر کاهی من و هم ورقی بزنی ارزومند ارزوهات مینا
سلام
هر چند که من از شعر خیلی بدم میاد ولی این شعر جز استثنا هاییه که من همیشه می خونمش و نمی شه بهش دست رد زد
این شعر فریدون مشیری هم قشنگه : بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم .....
سلام.......من عاشق شعرای فریدون مشیری هستم.......خیلی حال کردم.. ....به منم یه سری بزن........من وبلاگت رو گذاشتم توی لینکدونیم..اگه دوست داشتی بهش یه سری بزن......اگه دلت خواست و چشمتو گرفت....لینکشو بذار توی وبلاگت.........
موفق باشی