شهر روز اول داریوش:
گفتی از عشقم حزرکن چه بد کردم نکردم
یادم و از سر بدر کن چه بد کردم نکردم
روزاول گفته بودی ولی از تو نشنیدم
توی آینه دیروز کاشکه فردا رو می دیدم
با تو عشق آمد و گم شد هر چه بود زیرو زبر شد
لحظه ها خالی و خسته زندگی بیهوده تر شد
گفتی از عشقم حزرکن چه بد کردم نکردم
فکرآزارو خطر کن چه بد کردم نکردم
عشق اولین تو بودی با تو من عشق و شناختم
ای تو عشق آخرینم رفتی و در دو شناختم
با تو من عشق و شناختم با تو من زندگی ساختم
از کسی گلایه ای نیست اگه باختم به تو باختم
گفتی از عشقم حزر کن چه بد کردم نکردم
عشقمو از سر به در کن چه بد کردم نکردم
هر کسی پس از تو آمد خلوت منو بهم زد
تو رو باز به یادم آورد اگه از عاطفه دم زد
هر کسی پس از تو آمد خلوت منو بهم زد
سرنوشت من نبوده سر نوشتی که رقم زد
روزاول گفته بودی ولی از تو نشنیدم
توی آینه دیروز کاشکه فردا رو می دیدم
ای کاش حزر کرده بودم
سلام احسان جان
بی معرفت لینکم که از بلاگت حذف شده که هیچی......
یه کامنتم نباید بذاری
عیب نداره من مثل تو بی وفا نیستم اگه این چند وقتم بهت سر نزدم بخاطر امتحانای لعنتیه.......
آهنگ بلاگت حرف نداره
نمیگم منتظرتم.....چون بی معرفتی.
سلام احسان گلم
من به نصیحتت گوش دادام و از عشق حزر کردم
بالاخره شما عاشقی یا فارقی؟
سلام دوست من:
راستش امروز فقط اومدم عذر خواهی و این کامنت رو برای همه می نویسم. از این که همیشه به من سر میزنید و نظرتون رو هم میگید من رو واقعا شرمنده خودتون می کنید٬ ببخشید اگر نمی تونم زیاد بهتون سر بزنم یا کامنت بذارم٬ سرم خیلی شلوغه٬ به هر حال عذر می خوام و جبران می کنم. شعرتون هم قشنگ بود...
همیشه سبز باشید...
بی آشیانه
http://eshghyahavas.blogsky.com
eshghyahavas@yahoo.com
یه پرنده که نشسته سر شاخه ای شکسته...
که میدونه نمیتونه واسه دلش بخونه....
این پرنده مهربونه قدره عشق و خوب میدونه...
شبا زیره نور مهتاب غزل عشق و میخونه...
میدونی چرا پرنده همیشه شبا میخونه؟...
نمیخواد یوقت که عشقش غمای اونو بدونه... سلام گلم خوبی؟... وای چقدر زیبا نوشتی... عالی بود... راستی منم اپم اگه خواستی یه سر بیا خوشحال میشم... شاد باشی نازم.
سلام احسان جون... اره عزیز میتونی لینکم کنی... منم با اجازت لینکت میکنم... مرسی گلم... شاد باشی عزیز.
سلام و امیدوارم که خوب باشی به یاده ما باش
ای عشق همه بهانه از توست
من خامشم این ترانه از توست
ان بانگ بلند صبحگاهی
وین زمزمه شبانه از توست
من انده خوش را ندانم
این گریه بی بهانه ار توست
ای اتش جان پاک بازان
در خرمن من زبانه از توست
افسون شدهای تو را زبان نیست
ور هست همه فسانه از توست
کشتی مرا چه بیم دریا؟
طوفان ز تو و کرانه از توست
گر باده دهی و گرنه غم نیست
مست از تو شراب خانه از توست
می را چه اثر به پیش چشمت؟
کاین مستی شادمانه از توست
پیش تو چه توسنی کند عقل؟
رام است که تازیانه از توست
من می گذرم خموش و گمنام
اوازه جاودانه از توست
چون سایه مرا ز خاک بر گیر
که اینجا سر و استانه از تست