و به تکرار هزاران دست
که تو را می نوشند
من به چشمان تو می اندیشم
و به شهری که تو را
با همه خوبی هات
به چراغان دروغین شبانش بخشید
و به دستان تو آموخت که تسلیم شوی
من به تکرار تو می اندیشم
و به غمبارترین لحظه ی خویش
که شکستی در من
و شکستم در خویش .