وقتی قطره های آسمان عشقت پر از پروازم میکنند دلم میخواهد در
افق ساحل دلت اوج گیرم ولی آنقدر بارانی ام که اسیرت میشوم .
وقتی رو تار و پود تصوراتم به تماشایم می نشینی آنقدر به تماشا
می کشانی ام که رفتنت را نمیتوانم ببینم .
هستی و باور من در تمام این لحظات با تو بودن رنگ هستی می یابد .
حضور نفسهات گام خنده هات طپش اشکهای شوق و تبسم کلماتت
مرا آرام در وجودت غرق میکند .
خلوت دریا شباهنگام که سربازان سکوت و تنهایی حمله میکنند
امواج یادت می زند بوسه به دشت گونه هایم
غروب هنگام که گونه های خورشید پائیزی میشود کودک بی تابی
میشوم برای به آغوش کشیدنت و شنیدن تمام ساده عاشقانه هایت .
تو بهاری ترین گل پائیزی بودی که در چشمانم شکفتی
بیگانه ترین عشق در دستان آشنایم
آرامشی از جنس نگرانی و اضطراب
رهگذری به بلندای یک سایه
و نگاهی ابری تر از دل من
بار گرفته نخل احساس من از رویای یادت
وقتی بی توام لحظاتم پر میشه از بی کسی
تو چقدر بی انتهایی برایم
تو چقدر لبریز از هیجانی لبریز از تازگی
زیباتر از هر آشنایی جدیدی
سلام
زیباتر از هر آشنایی جدیدی ! جالب بود .
موفق باشید
مشکل حل شد مرسی
سلام
چطوری
خوبی که می دونم
کنارم نشستی
ببین بشر لینک وبلاگ منم بذار .. خواهش می کنم
به نام سینه سرخ
ok
متشکر
;)
چقدر چشمهایت شبیه چشمهای منست وچقدر گریه هایت شبیه گریه های منست تو آیینه ی شکسته ی روبروی منی و چقدر تکه هایت شبیه تکه های منست